ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه
*
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
*
جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
*
هر گوشه یکی مستی، دستی زده بر دستی
وان ساقی هر هستی با ساغر شاهانه
*
تو وقف خراباتی، دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
*
ای لولی بربط زن، تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه
*
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
*
چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد
و زحسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
*
گفتم ز کجایی تو، تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه
*
نیمیم ز آب و گل، نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا، نیمی همه دردانه
*
گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
*
من بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه
*
در حلقه لنگانی می باید لنگیدن
این پند ننوشیدی از خواجه علیانه
*
سر مست چنان خوبی کی کم بود از چوبی
برخاست فغان آخر از استن حنانه
*
شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی
اکنون که در افکندی صد فتنه فتانه
مولانا